ته مانده های ذهنیت مردسالار

by

یکی از موردهایی که مدعی ترین مردان در اعتقاد به برابری جنسیتی هم بعضا در آن می لنگند، نگاهشان به رانندگی زنان است. این مفهوم را به انحا مختلف شنیده ایم که «زن راننده نمی شود». بسیاری برای توجیه این حرکت خود به نمونه های آماری که خود با آن روبرو شده اند ارجا داده و مدعی و بی طرفی در قضاوت خود اند و روی انصاف خود اصرار می ورزند. این دسته از مردان وقتی در حین رانندگی حرکت ناجوری از زنی راننده می بینند، سریعا آنرا به عنوان نمونه ای مورد اشاره قرار داده و اگر کنارشان نشسته باشی نمی توانند از به زبان آوردن این نکته خودداری کنند. حتی پیش می آید که طرف را تعقیب می کنند تا با دیدن جنسیت راننده برای صدق تئوری خود مصداق پیدا کنند. به نظر من اصلا مهم نیست آمار رسمی و غیر رسمی چه می گوید و برای این تفاوت آماری چه دلایلی می توان آورد؛ همین دقت به جنسیت راننده متخلف و اصرار برای یافتن شاهد برای تئوری خود(بد بودن رانندگی زنان) کافی است تا بازمانده های مردسالاری نهفته در ناخودآگاه مرد گوینده را دید؛ مردانی که در بسیاری از موارد خودآگاهانه تلاش تحسین برانگیزی در اعتقاد به برابری دارند. در حالت طبیعی یعنی نداشتن ذهنیت جنسی اصلا چه لزومی دارد این مساله (جنسیت متخلف) برای تو موضوعیتی برای فسفر و حتی گاهی بنزین سوزاندن(برای تعقیب و دیدن راننده) پیدا کند؟ نکته روشن کننده دیگر اینجاست در دیگر انواع ناهنجاری ها در رانندگی مثل حرکات نمایشی در اتوبانهای شلوغ یا گذشت نداشتن در رانندگی که گاهی به گره های کور ترافیکی می انجامد یا وردو ممنوع رفتن و… که معمولا از مواردی اند که مردان بیشتر مرتکب می شوند، هیچکس با تاکید نمی گوید «راننده مرد بود» و اقلب حتی جنسیت متخلف را اصولا نمی بیند…

یاشار گرمستانی

5 پاسخ to “ته مانده های ذهنیت مردسالار”

  1. pojhan Says:

    شاید سوالی که از این طیف آقایان باید پرسید اینه که چقدر به زنان اعتماد به نفس داده شده که در سطح اجتماع با طمانینه و صبوری عمل کنند. چند بار پیش اومده که حتی برای چند لحظه اجازه بدی یک خانم اگر هم در حین رانندگی اشتباهی مرتکب شده ،جبران کنه. من پیرامون مزاحمت های عده ای حرفی به میان نمی یارم. اما بازهم آرزومندم که ای کاش عدالتی در میان بود پیش از آنکه قضاوتی باشه. ظاهرا بعضی از ذهنیات از روز ازل همراه ما بوده . شاید یادآور این ابیات از شاهنامه فردوسی باشه :

    ز دهقان و ترکان و ز تازیان نژادی پدید آید اندر میان
    نه دهقان و نه ترک و نه تازی بود سخن ها به کردار بازی بود
    نه جشن و نه رامش ، نه گوهر نه نام به کوشش ز هر گونه سازند وام
    زیان کسان از پی سود خویش بجویند دین و اندر آیند پیش
    بریزند خون از پی خواسته شود روزگار بد آراسته

    اگر بخواهیم منصف باشیم قرن ها پیش هم روزگار ما حدس زده شده . پس تغییر برای برابری رو از درون خودمون شروع کنیم و ایمان داشته باشیم با ارزش قائل شدن برای انسان ، ماورای جنسیت ، حداقل تعداد افرادی که با توجه به حقوق شهروندی رانندگی می کنند ، دو برابر میشوند.

  2. سیاوش Says:

    البته به نظر من به جز خانه داری و اینجوری چیزا (!) معمولا» این نگاه تو خیلی جاهای دیگه هست. رانندگی و مدیریت دو تا از اوناست. نوشته جالبی بود. باهات موافقم.

  3. solmaz Says:

    به قول شما ته مانده های نگاه مرد سالارانه .
    به نظر میرسد که خیلی از آقایان و حتی خانمها هنوز به باور کامل در مورد زنان نرسیده اند. خیلی وقتها در مورد زنان این به شرایط جامعه برمی گردد و اینکه جامعه و فرهنگ رایج آن با با تمام توان سعی در سرکوب حرکتهای جدید زنان دارد . و فعالیتهای زنان را در هر مرحله ای که باشد می کوبد؛ زنان هم که در اصل انسانی بیش نیستند! بعضی وقتها کم می آورند و باور می کنند که چون زنند پس توان انجام کار مورد نظر را ندارند و کم کم این فکربسط یافته و ذهن انان را فلج میکند. کم کم به زنی تبدیل میشوند که در جامعه تعریف شده و نه بیش. مردان هم خیلی اوقات به خاطر دیدی که از جامعه گرفته اند و گاهی برای بیرون کردن دایمی رقبای بیشتر از میدان دست به سرکوب زنان می زنند و سعی در منفعل کردن آنان دارند. در جامعه ما یک مرد نسبتا ضعیف خیلی راحتتر از زن هم توان خود پیشرفت میکند (متاسفانه ) به هر حال برای تغییر این دید باید تلاش کرد و در ضمن آقایان هم باید منصفانه تر به اطرافیان خود چه مرد و چه زن بنگرند.

  4. تهمينه Says:

    قبل از اينكه 18 سالم بشود مبارزه مي كردم. هر چه مي شنيدم جواب مي دادم. چند بار براي مجله ي مورد علاقه ام نامه نوشتم و تذكر دادم به راننده هاي خانوم توهين نكنيد. 19 سالگي رفتم كلاس رانندگي. مربي زن انتخاب كردم چون هيچ احدي نبود «همراهم» باشد! كلاس آئين نامه و فني را گذراندم. در سكوت كامل. دخترها حرف نمي زدند. استاد به پسرها نگاه مي كرد. براي آنها درس مي داد. لعنت به من كه جرئت نداشتم يك سئوال بپرسم! مربي رانندگي ام خود خودش به من گفت هيچ وقت خانوم ها راننده ي خوبي نمي شوند. نا اميد نشدم. جواب دادم. گفتم كلاچ ترمزگرفتن مگر به كروموزم هاي ايكس و ايگرگ مربوط است؟ گفتم به درك! من كه سعي ام را مي كنم.توي راه پشت فرمان: يك بار دوبار 10 بار خنديدند. با آن ماشين هايشان دور تند مي زدند فكر مي كردند من را مي ترسانند. گفتم همه تان بريد گمشيد! من كه مطمئنم يك آدم هستم شما ناقصيد! امتحان آئين نامه را دادم. شهر را رد شدم. گفتم چرا؟ جوابي نداد! عصباني شدم گريه كردم دوستانم گفتند مربي زن است ديگر. همين است. فرمان؟ زن؟ راننده؟ قانون زندگي است؟ رانندگي در خون مرد است. مرد. مرد.مرد…. دفعه بد بدتر رانندگي كردم. اما قبول شدم! دوباره زدم روي همه ي باورها. مي نشينم مثل آدم رانندگي مي كنم. اين همه معادله چند مجهولي بلدم اين همه قوانين فيزيكي و شيميايي بلدم. چند واحد درس هاي سخت خوانده ام. مگر رانندگي چه كار دارد؟ اما حالابي خيال شدم. بي خيال. بي خيال. 2 سال است گواهينامه ام را هم تمديد نمي كنم!

  5. آناهیتا Says:

    حالم از این جامعه مزخرف با تمامی عقیده های متحجرانه اش به هم میخورد. ما در خانه سه تا ماشین داریم اما من حق رانندگی با هیچ کدام از آن ها را ندارم. اگر بخواهم رانندگی کنم باید به مردان !!! خانه التماس کنم و کلی توضیحات بدهم اگر مسیر نزدیک و بی خطر باشد پرو بازی ها و التماس هایم نتیجه می دهد و اجازه رانندگی را دارم. دلیل مخالفت چیست ؟ این است که زن جماعت راننده بشو نیست. در این چند سالی که نیم بند رانندگی کردم یک تصادف هم نداشتم ولی آقایان راننده تصادفات داشته اند و کلی خسارت مالی به بار آورده اند. جالب این جاست که سنگ حقوق زنان هم به سینه می زنند و دارای تحصیلات هم هستند ولی به قول شما ته مانده هایی از مرد سالاری را به همراه دارند . من برای به دست آوردن حقوقم مبارزه می کنم و دست از پرو بازی (به قول آقایان) بر نمی دارم. به قول سهراب چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید. زمان خانه تکانی اندیشه هاست !

برای تهمينه پاسخی بگذارید لغو پاسخ