مرسالاری شمشير دو دَم(بخش اول)

by

این مطلب مطلبی در نقد سوبژکتیویته مطلق مردان در گفتمان مردسالاری است؛ بنیانی اساسی هم در تفکر درباره آنچه حاکم است هم در برنده انگاشته شدن نیمی از بشریت در یکی از وجوه چندوجهی سلطه. در روند ایجاد دوگانه های غیر هم ارزش -یکی از پایه ای ترین گفتمان های توامانْ کانالیزه کننده قدرت و کانالیزه شده توسط آن- که مرد و زنِ به ترتیب منطبق بر سوژه-ابژه خود-دیگری و… از این دوگانه هایند، انسان-انسانیت-انسان ها دو شقه شد: مرد، زن. مرد شد سوژه مطلق و زن ابژه مطلق، که خود این مطلق بودن تفکیک برای ساختار قدرت از دلخواه ترین مفاهیم است. فمینیستها در نوشته های خود به درستی عوارض آنچه از انسانیت آنها کنده شده را نوشته اند؛ اما جای آنچه خالی است بازگویی دردهایی است که مردان دچار آنهایند. آیا نمی توان در این شک کرد که قدرت به عنوان مفهومی ذاتا غیر انسانی و ضد فردیت، دلسوزانه صفاتی از خود در حمایت واقعی از نیمی از انسانها بروز دهد؟ آیا ساختاری انسان-کور نیاز به دادن باجی عینی به این گستردگی به فردیت ها برای تسلط خود دارد؟ و اگر چنین کرد، از ذات غیر انسانی خود فاصله نمی گیرد؟ نباید به این برنده انگاشته شدن مردان(نیمی از بشریت) در معادله ای که تنظیم کننده آن به دنبال هیچ هدف انساندوستانه ای نیست شک کرد؟ من در این مقاله شک می کنم و برای دردهایی از میان دردهایمان مصداقهایی برای این سیر قهقرایی می آورم به این امید که مردان دیگر هم در آینده با نگاه های شکاک خود از زوایایی دیگر برای روشن تر شدن این زمینه از سرکوب بکوشند.

زنان به موقعیت ابژه رانده شده اند و باید برای سازمان دادن فردیت و صیانت از تمامیت آن در مقابل هجوم وجه مردسالارانه سرکوب بکوشند. آنها به عناوین مختلف این کار را کرده اند، و طی سالها، فمینیسم چشمان دنیای مارا با وجود همه مقاومت های اولیهْ برای دیدن این واقعیت روز به روز بازتر کرده است. اما سوال بزرگ اینجا است: چه سازوکاری نقش تعیین شقّ مثبت و شقّ منفی دوگانه سوژه-ابژه را دارد؟ آیا سازوکار سرکوبی که در همه جنبه های دیگر بر اساس اخلاق بی اخلاقی سلطه بین دو شقِّ دوگانه ها ارزش گذاری کرده، این یک جا در مکان عدالت نشسته؟ و آیا می توان به صدق ارزش گذاری مطلق آن اعتماد کرد؟ چگونه در مورد مرد و زن نباید دچار این اشتباه شد، اما در مورد سوژه و ابژه این ارزشگذاری را ارج می نهیم؟ طبیعی است زنان که به موقعیت ابژه مطلق رانده می شوند در مقابل این مساله بایستند؛ اما چرا این رانش اجباری ما مردان در چارچوب مطلق سوژه -بر اساس اعتماد به عدالت محوری گفتمان غالب در ارزشگذاری دوگانه ها- به راحتی برایمان قابل تحمل است؟

در ادامه با بررسی موردی در جهت باز کردن مساله تلاش خواهد شد

ادامه دارد

یاشار گرمستانی

2 پاسخ to “مرسالاری شمشير دو دَم(بخش اول)”

  1. سیاوش Says:

    من با قسمت که گفته بودی «اما جای آنچه خالی است بازگویی دردهایی است که مردان دچار آنهایند.» خیلی موافقم. یک قسمت مهم که همیشه فراموش میشه یا به درستی بهش پرداخته نمیشه همین بخشه. شاید یه قسمت مهم از این وظیفه هم به عهده ما باشه.

  2. موناهیتا Says:

    به نظر میرسد نویسنده این پست خیلی کتاب و مقالات ترجمه شده خوانده است، چرا که نحوه نگارش ایشان خیلی ترجمه ای است تا نگارشی سلیس و روان و خوب این میتواند خواننده را فراری دهد. کمی هم به فکر مخاطبینتان باشید.

    با سپاس

بیان دیدگاه